پرتال امام خمینی(س)؛ مقاله۷/ دکتر منوچهر اکبری(استاد دانشگاه تهران)
مقدمه: امام خمینی(س) به عنوان یک مرجع از بعد ارتباط مردمی در روزگار خود شاخص است. معمولاً شیوه سنتی مراجع چنین بوده که برای آنان رابطه با مردم یک سویه تعریف شده بود. مرجع عالمی است که در اثر سالها غور، تلاش، تحقیق، مطالعه آثار و متون فقهی به درجهای میرسد که قدرت درک آراء و نظریههای فقهی را دارد. به دیگر زبان، از قدرت استنباط و درک احکام دینی برخوردار شده است. به اصطلاح به این شخص مجتهد و به عمل آن یعنی پاسخ به پرسشهای شرعی افراد اعم از آنانکه او را به عنوان مقلد قبول داشته یا صرفاً از ایشان نظر بخواهند، اجتهاد میگویند. تعدادی از افرادی که در حوزهها به تحصیل مشغولند به درجه اجتهاد میرسند، اما معدود افرادی در مقام استفتاء قرار میگیرند. از آن میان افرادی هستند که نسبت به دیگران به اجماع عالمان هم عصر خود برتر و شاخصترند. در درجه اول شاگردان و فاضلان هم عصر او را واجد آن مقام میدانند. برخی از عالمان دینی با فراهم آمدن اولین بارقه از رویکرد افرادی چند برای قبول مرجعیت اعلام آمادگی میکنند و از خود شور و شوقی نشان میدهند، در سده اخیر از میان عالمان و مراجع بزرگ و مطرح، امام خمینی را باید یک استثنای شخصیتی، تاریخی دانست. اکثر مراجع در سده اخیر فقط به پاسخ به فتواهای درخواستی بسنده میکردند و موضوعی را هم درس میدادند، اما چندان به سرنوشت سیاسی کشور و زندگی اجتماعی توده مردم توجه نداشتند، شاید فقط به گروهی که در حلقه درس او حاضر میشدند میاندیشیدند و شاید هم رابطه او با بسیاری از همان افراد هم در حد درس و مباحث درس و فقهی بود.
گویا از اول به یک حکم نانوشته، عدم دخالت در سیاست، مقید بودند. از اول گرد سیاست، حکومت و مسائل اقتصادی و دخالت در این ساحتها نمیگشتند. در عمل به اصل جدایی دین از سیاست پایبند بودند همین پرهیز و دوری از سیاست در عمل و مسائل سیاسی آنها را در هالهای از قداست و روحانیت قرار میداد. بسیاری از آنها فراتر از این بودند، دخالت در سیاست را با نوعی بار منفی همراه میدانستند. حداقل اینکه کسی که وارد سیاست و مسائل سیاسی بشود، به کیان و شأن و جایگاه مرجعیت لطمه وارد میکند. نکته اساسی این است که همین پرهیز از سیاست تا حدی گستره ارتباطی افراد و اقشار جامعه را با مرجع محدود میساخت. مثل قشر دانشگاهی و روشنفکر نمیتوانست این بی طرفی را بپذیرد. به همین دلیل هم بود که از حضور امام در زمینه مسائل سیاسی با تمام وجود استقبال کردند. با این مقدمه باید پذیرفت وقتی تنوع و تکثر مخاطب داشتی برای پاسخگویی به سئوالها و مسائل و توقعات آنان لزوماً باید به توسعه ارتباطی قائل بود. پرهیز شدید آن بزرگواران به نوعی مقلدان را با قبول هر شرایطی از سوی حاکمان همراه میساخت. مردم به اینکه مرجعشان اعتراض، فریاد، بیانیه، تحلیل و نظر و مواضعی ندارد عادت کرده بودند. شاید هم برخی همه مسائل را به حساب مرجع میگذاشتند. بیاد داریم که مراجع موجود و مطرح ایران در دوره پهلوی، با وجودی که از نزدیک در جریان مواضع و عملکرد شاه بودند، از خود تحرک و موضع سیاسی نشان نمیدادند. بعضاً اگر هم حرفی میزدند، به قدری کنایی و استعاری و غیرشفاف بود که در مردم حرکت و جوش و خروشی ایجاد نمیکرد از سویی باید گفت رژیم پهلوی هم شرایط را به گونهای فراهم آورده بود که دخالت در سیاست را نوعی ضعف یا حرکت خلاف انتظار و سنت حوزههای علمیه جا انداخته بود.
ساحت مرجعیت محدود نیست
امام خمینی(س) با وجودی که سالها از اعلام مرجعتیش توسط شاخصترین عالمان و فضلای ایران گذشته بود، برای قبول مرجعیت و چاپ رساله عملیه و قبول این جایگاه چندان رغبتی از خود نشان نمیداد. وقتی که با اصرار زیاد و احساس تعهد خاص در این جایگاه قرار گرفت، در واقع ساحت و گستره مرجعیت را نامحدود اعلام کرد، نگاه و قرائتی که از اسلام داشت بسیاری از اقشار دانشگاهی و تحصیلکرده را که به سرنوشت کشور میاندیشیدند با خود همراه ساخت، از نظر مراجع دیگر به نوعی ساختارشکنی اقدام کرده بود. امام خود را برای جذب و همراهی قشر دانشگاهی با تمام سوابق و سلایق و تلقی که از دین و مرجعیت داشتند کاملاً مهیا کرده بود. رابطه با این افراد به خصوص نسل جوان و پویا و مبارزشان یعنی دانشجویان، حتی در سختترین شرایط مبارزه و به خصوص حصر و تبعید، برای امام بسیار مهم بود. بسیاری از دانشگاهیان با وجودی که حتی یکبار امام را از نزدیک ندیده بودند اما او را ناجی ایران و حامی واقعی اسلام، رهبر، پیر، مراد و مرجع خود میدانستند جالب است که امام با آن همه اقبال عمومی و حتی جهانی، دستگاه عریض و طویل و خدم و حشم و کارمند خاصی نداشت. خود شیوه رابطه مراجع با مردم بسیار عجیب است. شاید برخی از مراجع حتی در خارج از ایران هم دفتر و نماینده داشتند، اما با طیف و جماعت سیاسی کاری نداشتند. هیچ سابقه مبارزه و اعتراضی هم به شاه و حکومت پهلوی در پرونده و سوابق مرجعیت خود نداشتند. امام حتی برای همراهی و پیشبرد امر نهضت از میان روحانیون طیف و گروهی را برگزیده بود که بتوانند با او همراهی کنند. امام هدهدی بود که مرغان را به خانه سیمرغ فراخوانده بود. برخی چون از روزهای نخست آن سفر پرخطر، راه خود را جدا کردند و در حاشیه عافیت خزیدند. حتی در فرصتهایی هم به شیوه دخالت و اظهار نظر امام در سیاست اعتراض و تعریضی نشان میدادند. اگر با حکومت طاغوت همراه نبودند، حداقل برای او هم مزاحمتی نداشتند. اتفاقاً رابطه حکومت هم با این گونه مراجع چندان تیره نبود.
امام برای شکست لایه های متراکم تحریف های تاریخی با مردم ارتباط برقرار می کرد
امام از همان آغازی که در موضع رهبری و مرجعیت قرار گرفت، نسبت به تشکیل حکومت اسلامی حساس بود. یکی از مأموریتهای خطیر خود را تشکیل حکومت میدانست. از پوسته محدود و بستهای که دیگر مراجع دیگر در آن گرفتار بودند خارج شد. امام برخلاف دیگران سیاست و امور سیاسی را فراتر از آن میدانست که به سئوال یا فتوایی محدود شود. امام به تشکیل حکومت اسلامی معتقد بود درحالیکه حتی برخی از افراد و حواشی و حواریون ایشان هم تشکیل و اقامه حکومت اسلامی را در زمان غیبت امام عصر گناهی در حد غصب حق امام عصر میدانستند یا حداقل نزدیک شدن به این ساحت و مأموریت را تا مرز قداستشکنی تعریف کرده بودند. تا زمانی که امام به تألیف و تدوین مبانی فقهی حکومت اسلامی نپرداخته بود بسیاری حتی تصوری از این نوع حکومت نداشتند امام مخاطب اصلی را هم در تشکیل حکومت توده مردم میدانستند. امام معتقد نبود مردم صرفاً مقلدان اویند و با آنها نباید کاری داشت، رابطه خود را با مردم در حد پاسخ دادن به یک مسئله شرعی تعریف نکرده بود. امام حتی زمانی که در تبعید بود نسبت به رژیم پهلوی و عملکرد او مواضع شفاف، روشن و البته اعتراضآمیزی داشت. امام برای شکست لایههای متراکم از تعریفهای غلط و تحریفهای تاریخی میبایست با مردم ارتباط برقرار میکرد.
امام در روزگاری که برخی در شنیدن صدای رادیو و مشاهده تلویزیون تردید داشتند و نظر و فتوای احتیاطی صادر میکردند، از این فرصت ارتباطی و اطلاعرسانی کاملاً بهرهمند بود، تا جایی که رادیو را باید جزء یکی از لوازم شخصی ایشان به حساب آورد. در شرایطی که بسیاری از بزرگان و فقها حتی رادیو ایران را هم گوش نمیدادند امام همواره یک رادیوی ترانزیستوری که از قدرت گیرندگی بسیار بالایی برخوردار بود همراه داشت. رادیویی که اخبار و شبکههای خارجی را بتوان شنید. بارها دیدیم که حضرت امام به تحلیل و نقد و بررسی رادیوهای بیگانه میپرداخت. این دلیل و براهنی آشکار بر بهرهمندی ایشان از فرصت کم نظیر امواج رادیویی بود. علاوه بر اعزام نمایندگان خاص، با نگاه و بینش خاص و عمیقی که داشت، آنان را به برقراری رابطه با مردم، بخصوص جوانان تشویق میکرد.
اینجانب از نسل جوان اهل علم و منبری تقاضا دارم به طبقه بزرگان و علما احترام شایسته نمایند و از حضرات اعلام تقاضا دارم که با نسل جوان با مهر و عطوفت رفتار فرمایند.
شیوه های ارتباطی جدید امام
امام با آگاهی کامل از مسیر حرکت و مأموریت خویشتن با شیوههای خاص خود لحظه به لحظه روند و جهت حرکت را رصد میکرد. جایی که لازم بود جوانان را به دیدار بپذیرد میپذیرفت. جایی که لازم بود نسوان را ملاقات کند و برای آنان از گذشته سیاه و مأموریتهای اسفباری که با خانهنشینی این قشر عظیم از جامعه تعریف شده بود افشاگری کند و یا از ترفندها و شیطنتها و اهداف شوم استعماری که طاغوت از دعوت زنان در صحنه اجتماع در سر داشت پرده بردارد، همین کار را میکرد. همین رسالت برای آنان که در تحجر فکری و نظری گرفتار بودند سئوالآفرین بود، اینکه امام روزی زنان را از حضور در صحنههای انتخابات و اجتماع در دوره پهلوی منع میکرد و روزی با تمام توان این قشر شاخص و نقشآفرین را به صحنههای سیاست و انتخابات و حتی جنگ و دفاع مقدس و دانشگاه تشویق میکرد. سیره عملی امام به خوبی نشان میداد که امام حتی از کودکانی که همراه والدین خود به دیدار امام میرفتند غافل نبود. درحالیکه در ملاقاتهای مراجع دیگر اصلاً بانوان و کودکان و حتی دانشجویان و قشر دانشگاهی سابقه و پیشینه قابل توجهی نداشت.
دیدارها و ملاقاتهایی که اقشار مختلف با امام داشتند، چه در پاریس، چه در قم (مدرسه فیضیه) چه در تهران (مدرسه علوی) و چه در حسینیه جماران باید به عنوان شیوه ارتباطی جدیدی تعریف و بررسی شود. در واقع هر کدام از این دیدارها برای اقشار مختلف جامعه قابل بهرهبرداری بود، زیرا سخنان امام از طریق رسانههای فراگیر، مکتوب یا غیرمکتوب، صوتی و تصویری پخش میشد.
فرصت طلایی گفتگو با رسانه ها
امام در پاریس که شرایط مصاحبه با خبرنگاران و اصحاب رسانه فراهم بود، از آن فرصتهای طلایی در سطح جهان استفاده میکرد. در واقع امام با ملاقاتها و مصاحبهها، خلاء نبود تریبون و بلندگو و رسانه را پر میکرد. شرایطی سیاسی و حکومتی ایران به گونهای بود که امکان ارتباط مستقیم با امام فراهم نبود. امام یا از طریق صدور بیانیههای متعدد به مناسبتهای گوناگون و نیز از طریق رابطین یا معتمدین یا نمایندگان موثق خود با امت خویش و جهان اسلام ارتباط برقرار میکرد. یقیناً مجموعه بیانیهها و سخنرانیهای امام را دایرهالمعارف رسانگی ایشان باید دانست. امام در برخی مصاحبههای اولیه با خبرنگاران خارجی به خصوص در دوران استقرار در نوفل لوشاتو، بسیار صمیمی، ساده و شفاف پاسخ میداد زیرا هیچ خبرنگار و یا روزنامهنگاری حتی از هموطنان ایشان تصویری روشن و شفاف از نظام جدید نداشت. امام دقیقاً شرایط تاریخی مصاحبه را لحاظ میکرد. با توجه به نگاه محدود، بسته و متحجر و منجمدی که از برخی جریانهای مذهبی در جهان در ذهن افراد شکل گرفته بود. امام میدانست که همیشه فرصت در اختیار داشتن صدها شبکه رادیویی ـ تلویزیونی و خبری و روزنامههای متعدد جهانی فراهم نخواهد بود، به همین دلیل از آن فرصتها نهایت استفاده را میبرد. نکته دیگر اینکه هنوز رسانهها نمیدانستند چه نظامی بر پا خواهد بود که در برابر آن موضع بگیرند.
هنوز از رابطه ایران پس از رژیم پهلوی را با سایر کشورها تعریف دقیقی نداشتند، فقط میدانستند امام رهبری ضد امپریالیست است، اما این ضدیت هم در عمل متجلی نبود، به همین جهت برای انعکاس و ترسیم طرح نوی که به دست امام مطرح شده بود از یکدیگر سبقت میگرفتند، حداقل این بود که کمتر شیطنت خبری کنند، امام برخی پاسخها را کلی میدادند این شیوه امکان پاسخهای بعدی را از اجرای آن کل در پی داشت. مثلاً در جواب این سئوال که نظام یا حکومت پس از شاه چه خواهد بود امام میفرمود جمهوری اسلامی یا حکومت اسلامی. همین دو واژه یا ترکیب برای خبرنگاران و تحلیلگران رسانهای جهان که با تحلیلهای گوناگون مو را از ماست میکشیدند علامت سئوال بزرگی بود. با وجودی که معمولاً خبرنگاران حرفهای و باتجربه در مصاحبهها به قدری قوی، تیزبینانه و حساب شده سئوال میکنند تا فردی را که در مقابل دارند کاملاً تخلیه کنند یا بدان جهت و مسیری بکشانند که خود میخواهند، اما امام با وجودی که به تعبیر علمای رسانه و ارتباطات تجربه علمی در این زمینه نداشت، اما بسیار قوی و مسلط، مقابل دوربین ظاهر میشد. در مقایسه با افرادی از قشر و تیپ و صنف خود واقعاً خارقالعاده ـ استثنایی و دقیقالنظر بود، امام با پاسخهایی که میداد در موضع یک فرد کاملاً مطبوعاتی ـ رسانهای قرار گرفته بود.
بهره گیری آگاهانه امام از «اصل تکرار» در اعلام مواضع
نکته و درس دیگری که میتوان در شیوه و اصول ارتباطی امام با رسانهها تأکید کرد، اصل تکرار در ملاقاتها و اعلام مواضع است. اصل تکرار امروز در ساحت ادب و شعر و ساحتهای ادبی نقطه ضعف محسوب میگردد. اما در رسانه همیشه تکرار به حساب ضعف گذاشته نمیشود. امروز رسانههای قدرتمند، بانفوذ و فراخ دامن دنیا، اصل تکرار یا بمباران خبری تبلیغی را از اصول خدشهناپذیر خود میدانند. ایران در این سالها بارها در موضعگیریها و جریانها و مسائل متعددی با تهاجم وسیع و متنوع و سرسامآور خبری ـ رسانهای قرار گرفته است. به قدری میزان و حجم خبر و اطلاعات در یک مورد و موضع سنگین بوده که به تعبیر صاحب قابوسنامه، از کاه کوه و از کوه کاهی میسازند. در مواردی هم اصل موضوع غلط یا غیر واقع بوده است. به قدری یک موضوع غلط، کوچک و بیاساس را تکرار میکنند و از زوایای گوناگون آن را بررسی و بزرگ میکنند که سالها طول میکشد تعریف و تحریفی که در ذهن افراد شکل گرفته، اصلاح گردد. شاید امام برای جلوگیری از تحریف و هم جا انداختن اصول و شیوهها در روشهای اداره کشور در ساحتها و زمینههای گوناگون به کرات حتی با تکرار موضوعی را مطرح و اعلام میفرمود. هم در دیدارهای عمومی هم در بیانیهها، هم روزنامهها و حتی برخی ملاقاتهای محدود، به یک موضوع تأکید میفرمود. سعی داشت با این شیوه موضوع را جا بیاندازد. مثلاً اعلام مواضع متعدد پس از قطع رابطه با آمریکا با تأیید حرکت انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در جریان انقلاب دوم (تسخیر سفارت آمریکا) یا تکرار هدفمند وحدت حوزه و دانشگاه یا حضور مردم در انتخابات و راهپیماییهای عظیم ملی ـ مردمی و دهها نمونه دیگر. آیا صدا و سیما به عنوان وسیعترین رسانه ملی توانسته است به نقش رسانگی امام بپردازد و این شیوهها و اصول را نشان دهد؟ در اینکه این رسانه نتوانسته است واقعاً «دانشگاه آدمسازی» شود (صحیفه امام) جای شک نیست. امام هرگز از رسانه به عنوان ابزار قدرت، آنهم در برابر دوستان استفاده نمیکرد. امام از رسانه استفاده مصرفی و موردی نمیکرد. واقعاً از آن به عنوان یک فرصت برای تنویر افکار امت خویش، برای تبیین اصول نهضت و حمایت حرکت انقلاب و آشنایی با اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی و اصول و زوایا و گستره آن بهرهمند میشد به دیگر زبان باید گفت امام فردی الهی بود. برخلاف بسیاری از رهبران دیگر کشورها هرگز سیاست را با قدرت و ترفند و مظلومکشی در هم نیامیخت. در دورهای که تحت تأثیر فضای سیاسی پس از پیروزی انقلاب گروهی تندرو به افشاگری پرداختند و به خصوص مطبوعات رسانههای مکتوب را بستر افشا و به اصطلاح خود اطلاعرسانی یا روشنگری از گذشته افراد کردند، امام اکیداً دستور داد این کار و شیوه تعطیل شود. امام معتقد بود از نیمه پر لیوان باید حداکثر بهرهها را برد. شاید بزرگترین تصمیم امام در این راستا عدم انحلال ارتش شاهنشاهی و حتی احیا بازسازی آن بود. با وجودی که حتی برخی از دوستان امام و اطرافیان او از سیاستمداران و مبارزان و انقلابیون هم با انحلال ارتش موافق بودند. اما امام از همان ارتش، توانست ارتشی توحیدی ـ اسلامی، انقلابی، شجاع، حماسهآفرین و شهادت طلب بسازد به گونهای که با تمام ظرفیت در خدمت دفاع مقدس قرار گرفت.
میزان وضع فعلی افراد است
جمله معروف امام یعنی میزان وضع فعلی افراد است در این راستا بیان شده است. امام به عنوان فقیهی الهی سترگ با شخصیتی کاملاً اخلاقی و انسانی در جایگاه اولیاء نشسته و در تمام عمر استفاده ابزاری از هیچ رسانهای نکرد. درعینحال که مصر بود اصول، مقدسات، شعایر اسلامی تقویت شود اما هرگز از تکراری که شخص ایشان را مطرح یا تمجید یا تقدیس کند، دلخوش نبود، حتی در موردی رسماً اعلام کرد چرا هر شبکه از صدا و سیما اول اخبار و برنامههایش یا از من خبر میدهد یا تصویر مرا نشان میدهد، این کار را نکنید. این شیوه را میتوان خاص اولیاء الهی دانست که در این روزگار جز امام را کسی مصداق آن سراغ نداریم. این اصل میتوان خود را برای رسانه، نه رسانه را برای خود دانست.
اصل دیگر رعایت صداقت و شفافیت با امت است. امام در مواردی از رسانه برای بیان حقایق بهرهمند میشد. معمول شده است که اکثراً مسئولین بگویند کار ما بیعیب و نقص و تصمیم ما کامل و نقدناپذیر است درحالیکه امام حداقل در مواردی اقرار به اشتباه هم میکرد، البته آنچه ما به عنوان اشتباه میدانیم در اثر اصل بسیار مهم، اخلاقی و انسانی بود که امام بر آن پایبند بود و آن اصل مشورت و اعتماد بود. مثلاً به مهندس بازرگان اعتماد کرد یا اصل بسیار مهم نظر مردم که جز باورهای قبلی امام بود، مردم باوری امام واقعاً عجیب بود. مردم را به واقع «ولی نعمت خود» (تعبیر از امام است) میدانست چون مردم به بنیصدر رأی داده بودند امام به احترام نظر مردم را از فرد مورد نظر خویش سخنی به میان نیاورد، حتی اجازه نداد دیگران پی ببرند که ایشان به فرد دیگری غیر از بنیصدر رأی داده است.
امام در بسیاری از موارد شخصاً اخبار بیگانگان را پیگیری میکرد. میدانست که رسانهها میتوانند حتی شب را روز و روز را شب جلوه دهند، غیر از آنکه در مواردی اخبار جعلی و شیطنتآمیز را سریعاً تکذیب میکرد یا خود و یا دفتر ایشان از بسیاری از شایعات جلوگیری میکرد اما از ترفندها و شیوههای تبلیغات بیگانگان بهخصوص آمریکا و اقمارش پرده برمیداشت. اینک به مداخل شخصی که در تبیان تبلیغات (هنر و رسانه) از دیدگاه امام استخراج شده است اشاره میشود:
۱ـ طرح دخالت شوروی در نهضت اسلامی ایران (ص۵۰)
۲ـ ترساندن نظامیان از حکومت اسلامی (ص۵۰)
۳ـ انتسابات جنایات به ملت انقلابی (ص۵۰)
۴ـ مهم معرفی کردن حکومت اسلامی (ص۴۶)
۵ـ آشوبطلبی معرفی کردن انقلابیون (ص۴۷)
۶ـ ترساندن مردم از حکومت اسلامی (ص۴۶)
۷ـ ترساندن مردم از کمونیست شدن (ص۴۵)
۸ـ نسبت دادن مبارزان مسلمان با مارکسیسم (ص۴۴)
۹ـ تبلیغات انحرافی علیه نهضت (ص۴۳)
۱۰ـ استفاده از روحانینمایان (ص۴۰)
۱۱ـ منزوی کردن روحانیت انقلابی (ص۴۱)
۱۲ـ تهمت وابستگی روحانیت به اجانب (ص۳۶)
۱۳ـ تبلیغ انگلیسی بودن آخوندها (ص۳۲)
۱۴ـ جدا کردن مردم از روحانیت (ص۳۳)
۱۵ـ مرتجع خواندن روحانیت (ص۳۲)
۱۶ـ تظاهر به مذهب برای عوامفریبی (ص۲۸)
۱۷ـ ریشهکن کردن اسلام با تظاهر به اسلام (ص۲۵)
۱۸ـ تطمیع روزنامهها (ص۲۲)
۱۹ـ بد معرفی کردن اسلام (ص۲۲)
۲۰ـ تبلیغ اسلام وارونه(ص۲۵)
۲۱ـ تبلیغات مسموم در ارتش(ص۱۸)
۲۲ـ تطمیع رسانههای خارجی(ص۱۷)
۲۳ـ راهاندازی تظاهرات ساختگی(ص۱۶)
۲۴ـ تبلیغ برای شکستن صفوف وحدت مردم (ص۱۶)
تا کسی خود را در شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی قرار ندهد به اهمیت و دقت نظر و توانمندی امام در طرح و تکرار و رصد و پاسخگویی، خنثی و تکذیب مجموعه فعالیتهای رسانهای غرب پی نخواهد برد. این نکته از آن جهت مهم است که شأننزول و طرح و مقابله با آن ممکن است در دورههای بعد در ادامه انقلاب، مورد سوءاستفاده قرار گیرد. کاری که امروز در مواردی متأسفانه نطفه آن در حال انعقاد است، مثلاً برخی از صفات منافقین را به یاران و همراهان و مریدان و مقلدان و اصحاب امام نسبت میدهند. برای مسائلی که هیچ اطلاعی از تعامل دو قدرت وقت (آمریکا و شوروی سابق) معروف به غرب و شرق برای استعمار بر کشورها یا مناطقی از جهان ندارد نه از استعمار کلاسیک چیزی میداند و نه از مستعار نو، به سادگی نمیتواند درک کند که چرا در موارد مذکور حضرت امام به ترساندن مردم و ارتش از کمونیست شدن یا انتساب انقلاب به جریانهای کمونیستی به عنوان مدخل اصلی رسانهای تأکید میورزد. صاحب این نوشتار به خوبی به یاد دارد وقتی در شرایط جنگی شیوه توزیع کالاهای اساسی از طریق بن یا کوپن صورت میگرفت برخی از عوامل پیدا و پنهان بیگانگان و حتی صاحبان ثروت داخلی شایعه میکردند که میخواهند کشور را کمونیستی کنند و اقتصاد کوپنی را ترویج میکنند. بین برخی از صنوف و اقشار از جمله طلبههای جوان و مردم کوچه و بازار تبلیغ کرده بودند که نظام کوپنی همان اقتصاد کمونیستی است.
میدانستند که اگر در شرایط جنگی دولت بر توزیع کالاهای اساسی مورد نظر مردم نظارت و اشراف نداشته باشد یقیناً برخی از افراد به احتکار و خرید کلان اقلام میپردازند و با همین کار به ظاهر ساده پس از مدتی اثبات میشود که (من لا معاش له لا معادله). با تمام نظارت و کنترلی که دولت داشت و اجناس با کوپن توزیع میشد، خود کوپن فروشی، جعل کوپن، توزیع ناهماهنگ اجناس و ایجاد فضای ساختگی و روانی مبنی بر نبود اقلام مورد نیاز و اتمام اعتبار کوپنها گاهی به عنوان مشکل و مسئله ملی مطرح شد. کار بدانجا کشید که سازمان تعزیرات حکومتی برای ایجاد فضای آرام مأموریت مستقیم یافت.
امام توطئه «طرح اسلام انحرافی» را از تبلیغات رسانه های معاند کشف کرد
طرح اسلام انحرافی یا عدم اطلاع از ماهیت و مبانی حکومت اسلامی نیز از عناوین بسیار مهمی است که امام از شیوه تعامل و تبلیغ رسانههای خارجی رصد کرده بود. حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، شیوهها و اصول و نحوه تعامل یا موضعگیری نظام جدید یا مظاهر تمدن، روزنامه، سینما، تئاتر، هنر، تلویزیون، رادیو و سایر رسانهها حتی برای انقلابیون و فرزندان انقلاب و یاران امام در هالهای از ابهام بود، تا چه رسد به بیگانگان که نه تنها شناختی از اسلام نداشتند بلکه با اصل اسلام مخالف بودند، مثلاً با رجوع به مصاحبههای صدر انقلاب بخصوص قبل از آنکه امام رسماً از تبعید به ایران برگردند، از امام در مورد وضعیت پوشش و حجاب زنان میپرسیدند. حتی از حضور زنان در اجتماع، در دانشگاهها و مراکز علمی و فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنان و دختران میپرسیدند. از بعد رسانگی پشت این سئوالها نکتهای مهم، ظریف و اساسی نهفته است و آن این است که خبرنگاران و اصحاب رسانه به خصوص غربیها اصل را بر منع حضور زنان در جامعه، دانشگاه و صحنههای اجتماع قرار دادهاند. یقیناً تصور آنها از نحوه تعامل زنان در کشورهایی چون عربستان، قطر، کویت، امارات، یمن و سایر کشورهای اسلامی در سی سال پیش بوده است. ناگفته نماند سالها پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و روشن شدن وضعیت و شیوه تعامل نظام با حجاب، زنان، تئاتر ـ سینما، هنر و... حتی در زمان امام از ورزش بانوان، از شطرنج، از بانکها، از رهن و اجاره و سرمایهگذاری خارجی، از مالیات و غیره سئوال میشد. این سئوالها از سوی خبرنگاران خارجی نبود، بلکه از اصحاب رسانه جمهوری اسلامی بود. برخی از یاران امام که از صبغه ارادت بالایی نسبت به امام هم برخوردار بودندو سالها دل از لهیب آتش مهر امام گرم کرده بودند، حتی بر سر اطاعت و پیروی و تبعیت از امام بهای سنگینی از زندان، تبعید، شکنجه و محرومیت از حقوق اجتماعی و شهروندی را به جان خریده بودند، چون تصویر روشنی از حکومت دینی و جمهوری اسلامی نداشتند، بعضاً به تعبیر و ادبیات امروز، اوت میزدند، امام یک تنه هم میبایست تبلیغات بسیار گسترده بیگانه را پاسخ میداد و خنثی میکرد و هم از یاران نهضت مواظبت میکرد، تا در ادامه نهضت بتوانند از اصول، موازین و نوع تلقی و برداشت و قرائت امام دفاع کنند. برخی از استقرار حکومت دینی دلخوش و شادمان بودند اما پیاده شدن آن را قریب به محال میدانستند. برخی که از رسوب ذهنی قطورتری برخوردار بودند و جدایی بین امام و آنان در سالهای تبعید، مسیرشان را به برداشت متحجرانه و بسته و محدود اما کاملاً پیچیده در هاله یا لایهای از قداست، کشانده بود. از خوف اینکه مبادا نتوانند حکومت یا نظام اسلامی را دقیق و تمامعیار و خالص و پاک برپا دارند امر را تعلیق به محال میدانستند، از آنجا که نمیدانستند اصل جمهوری اسلامی و نظام دینی را منکر شوند، پیاده کردنش را جزء وظایف و مأموریتهای خاص امام عصر(عج) میدانستند مدتها با خود امام هم بر سر تشکیل حکومت دینی مسئله داشتند، همین تفکر و تلقی و قرائت از دین بود که دخالتهای امام و طرح مسائل سیاسی را به نوعی تضعیف حوزهها و روحانیت و مرجعیت میدانستند و البته بسیاری از آنان که مزه حکومت و موقعیت بکامشان خوش آمده است امروز خود میدانداری میکنند. برخی از افراد کاتولیکتر از پاپ شدند و وقتی امام پس از مباحث متعدد بر سر انتخاب نام برای نظام به جمهوری اسلامی رأی داد آنان بر حکومت اسلامی تأکید داشتند، حتی پس از رحلت امام در تریبونهایی که زمانه و روزگار در اختیارشان قرار داد غیرمستقیم جمهوری اسلامی را نوعی انحراف یا بازگشت از اصول میدانستند و بر حکومت اسلامی تأکید ورزیدند و هم اینک هم معتقدند باید در نام نظام اصلاحی صورت پذیرد. اما چون ذهنها و مسئولین هنوز بعونالله تعالی با آنان در این مورد همراه نشدهاند فعلاً در سکوتی معنادار فرو رفتهاند.
اینک به یکی دو نمونه از عدم آگاهی افراد که اتفاقاً مورد لطف و عنایت امام هم بودند در برخورد با مسائل مذکور اشاره میشود.
۱ـ در مورد تحصیل دختر و پسر دانشجو در دانشگاهها و کلاسهای مشترک، کار بدانجا کشیده شد که در برخی از کلاسها در دانشگاهها بین دختر و پسر چادر برزنتی کشیدند، حتی در دانشگاه تهران کلاسی را با نئوپان تقسیم کرده بودند قسمتی برای دخترها و قسمتی برای پسرها. امام در این مورد صریحاً موضعگیری کرد و دستور داد به سرعت دیوارهای چوبی را از کلاسها جمع کنند. امکان دارد کسی بپرسد امام چرا نسبت به دانشگاههایی که در آنها دختر و پسر جداگانه تحصیل میکردند، موضعگیری نکرد؟ پاسخ این است که امام برای دایر کردن آن قبیل دانشگاه هم تشویق نکرد. امام قائل به تفکیک جنسیتی در دانشگاه نبود. عجبا که پس از قریب سی سال از انقلاب برخی طرح تفکیک را تشویق و توصیه میکنند. آن هم برخی از راهرسیدگان با وجودی که از مواضع حضرت امام و پیشینه و تجربه ناموفق قبلی مطلعند پا بر طبل مخالفت با مواضع امام میکوبند.
هنر نقد رسانه
امام از بهرهمندی از رسانههای بیگانه به خصوص رادیوهای فارسی زبان خوفی نداشت. با صبر و متانت خاص حرفهای آنان را گوش میداد و در فرصتی عملکردشان را نقد میکرد. قضاوت امام در نقد و تحلیل ترفندهای خاص اصحاب مطبوعات و سایر رسانهها کاملاً علمی. منصفانه و البته آگاهانه بود. مسئلهای را تا خودشان نشنیده یا از افراد موثق مطلع نشده بود، نمیپذیرفت. بسیاری از کنار حرفهایی که رادیوهای بیگانه میزدند میگذشتند، اما امام حرفهای آنان را گوش میداد تا به کنه اهداف و برنامههای آنان پی ببرد. از همین رسانهها بود که امام اصل مهم «مذهب علیه مذهب» را بیان فرمود. وقتی بیگانه نتواند اصل حکومت را منکر شود و یا آن را حذف کند، از راهی که حکومت پیش میرود وارد شده به وارونگی اصول و مقررات میپردازد تا بتواند از شکلگیری و ذهنیت صحیح نظام مورد نظر امام جلوگیری کند، یعنی مذهبی را تبلیغ میکند که در برابر مذهب اصیل قد علم کند. از دین چهرهای انحرافی، ناتوان، ناکارآمد، مرتجعانه و غیرمفید نشان میدهد یا به قرائت و تلقی و برداشتی روی میآورد که در آن اصول و مبانی کم رنگ شده یا برخی از روشنفکران افراطی برخی از مرزها و قداستها را کنار میگذارند یا استفاده ابزاری و موضعی از دین و مذهب میکنند یکی از ترفندهای بیگانه حمایت از روحانی نمایان برای ضربه زدن به اسلام ناب، اسلام انقلابی و اسلام ناب محمدی بود. روحانی نمایانی که امام از آنان به آخوندهای درباری یاد میکرد. چون با مشاهده رفتار و تعامل و زندگی آنان در مردم ذهنیتی منفی از مبلغان دینی ایجاد میشود. همین امر زمینه تنفر و جبههگیری در برابر مذهب و حکومت مذهبی را فراهم میآورد.
چون از حکومت اسلامی در زمان غیبت ولیالله الاعظم(عج) تصور دقیق، روشن و شفافی وجود نداشت برخی به صرف اینکه محمدرضا شاه شیعه بود، دلخوش بودند که بالاخره وجود یک پادشاه شیعه هم خود نعمت و غنیمت است. به این مسئله بسیار بیارزش راضی بودند، لذا از ابتدای نهضت با اصول و اهداف نظام مقدس اسلامی مخالفت میکردند. خوشبینانهترین آنها میگفتند با نصیحت شاه میتوان مشکل را حل کرد.
ما اگر به شیوههای تبلیغی امام، اگر به تحلیلهای دقیق و نجات بخش امام و بیان اصول کارآمدی که امام انقلاب را با آنها پیش برد و به تشکیل حکومت و نظام اسلامی منجر شد معتقدیم امروز به اندیشههای ناب امام برگردیم باید از بیان یکسویه و تحریفی آراء و اندیشههای امام و تبلیغ جهتدار جلوگیری شود.
شیوههای تبلیغی و ارتباطی امام به گونهای بود که کمترین دشمن و بیشترین دوست را داشته باشیم.
مگر امام اصل را بر برائت قرار نمیداد تا مادام که خلاف آن اثبات شود؟
مگر امام از حفظ حرمت و کیان افراد و خانوادهها دفاع نمیکرد؟
مگر امام مردم را «ولی نعمت خود» نمیدانست؟
مگر امام کلمه کلیدی «وحدت» را رمز پیروزی نمیدانست؟
امام با وجودی که ادامه فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی روحانیت را ذیل یک گروه یا جریان ناممکن میدانست و به تفکیک آنها به روحانیت مبارز و روحانیون مبارز رضا داد، اما هرگز موضعی نگرفت که جریانی بر جریان دیگر مسلط میشود یا جریانی جریان دیگر را متهم یا حذف یا منزوی کند.
ارتباط کمتر ناگفته امام با اقشار جامعه ارتباط اخلاقی بود. بدین معنی که امام بقدری به رعایت رابطه اخلاقی با افرادی که در نهضت هرچند هم کم دستی داشتهاند مقید بود که حتی در روزهایی که تابع شرایط سیاسی اجتماعی؛ کنار بودند از آنان سراغ میگرفت، هرگز حتی افراد منتقد را نادیده نمیگرفت. جریانها یا افرادی که کاملاً دور نشسته بودند مورد غضب امام قرار نمیگرفتند، به گونهای سکان هدایت کشور را در اختیار داشت که به ساحت اینگونه افراد توهین یا کملطفی نشود. درعینحال که تغییر نسلی صورت میگرفت اما حرمت مشایخ و بزرگان و رنجکشیدگان نهضت حفظ میشد.
آخر کلام اینکه امام واقعاً فردی قانونمدار بود. حتی قبل از آنکه در موضع رهبری قرار گیرد به برخی از تصمیمگیریهای شاه را که عدول از قانون اساسی قبل از انقلاب بود، شدیداً معترض بود. بعد از انقلاب هم بلافاصله پس از پیروزی به تدوین و تصویب قوانین مختلف تأکید داشت، قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، شوراهای مختلف را لازمه اداره کشور میدانست، رسانهها و به خصوص اصحاب مطبوعات را به رعایت قوانین موضوعه کشور توصیه میکرد.
مطبوعات و کلیه نشریاتی که در یک کشوری هست به خدمت ملت باید باشد. برای یک ملتی باید آموزنده باشد. مسیر ملت را باید روشن کند، نه اینکه بر خلاف مسیر ملت عمل بکند، هر جا و هر روزنامهای، هر مطبوعاتی و هر چه که از این رسانههای به اصطلاح تبلیغاتی هست، همه اینها باید مسیرشان همان مسیر ملت باشد و تخلف از این نکنند، این هم بر صلاح خودشان است هم بر صلاح کشور است و هم موافق با قوانین موضوعه در یک کشور (صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۷).(منبع: کتاب اندیشههای ارتباطی حضرت امام خمینی(س)، چاپ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س))
منابع و مأخذ
۱ـ تبلیغات (هنر و رسانه) از دیدگاه امام خمینی. تبیان موضوعی دفتر بیست و سوم معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، سال ۱۳۸۱.
۲ـ جوانان از دیدگاه امام خمینی، تبیان موضوعی شماره شانزدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ـ دبیرخانه شورای عالی جوانان، ناشر مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول سال ۱۳۷۷.
۳ـ صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی دوره ۲۲ جلدی، تدوین و تنظیم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، سال ۱۳۸۵.
.
انتهای پیام /*